۱۳۸۷ تیر ۲۸, جمعه

آرمين

2 روز پيش ( پنجشنبه ) خبر بدي شنيدم كه حالم رو حسابي خراب كرد .... يكي از مريضهايي كه مثل كيانا بود بنام آرمين ساعت 10 صبح از دنيا رفت ... البته وضع جسميش خيلي خيلي خراب بود و پدر و مادرش آرزوي رفتنشو ميكردن ... اما من به ياد روزي افتادم كه عزيزم رفت و تمامي آنچه كه گذشته بود برام تداعي شد. با اينكه خودمو نميتونستم نگه دارم رفتم و به پدرش دلداري دادم ... البته آرمين از اين همه رنج راحت شد چون نزديك به 8 الي 9 ماه بود كه تو بيمارستان بستري بود اما كياناي من وضعش اينطوري نبود ..... اون ما رو در كمال ناباوري تنها گذاشت .................................................

۱ نظر:

چشمهایی که فکر می کنند گفت...

اميدوارم براي هيچ پدر ومادري تكرار نشه...