۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

دو راه برای زندگی

جمله‌ اي از آلبرت اينشتاين :
دو راه براي زندگي كردن وجود دارد :
يك راه اين كه هيچ چيزي را معجزه ندانيد
و
ديگری اين كه همه چيز را معجزه بدانيد

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

به مناسبت ایام امتحانات !!!

تقلب: یک سری اعمال ننگین در صورت با عرضه بودن و این کاره بودن فرد امتحان دهنده نوعی هلو بپر تو گلو که به توجه به درجه درایت و تیزی استاد و مراقبان می تواند هلویش از هسته دار و خاردار تا آب هلو با طعم موز و عشق و حال متغیر باشد.
بیراهه ای است که اتفاقا آخرش به هدف ختم می شود!
شب امتحان: شب تلخ، شب ظلمانی یلدا، شب سوانح و سوختگی نا کجا آباد دانشجو، شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آور تر میشوند. در این شب انسان تمام مصائب تاریخ بشر را نوش جان میکند.
یک نوع زلزله میان روزهای سال.
شب چشمهایش پف کرده و دهان کف کرده.
شب رقص و پایکوبی کلمات جزوه و کتاب بر سلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو.
جزوه: یک جور کاتالیزور که در صورت همکاری ابر و باد ومه و خورشید و اینا دانشجو را به سمت پاس شدن درس هل میدهد.
چکیده ی دانش تاریخ مصرف گذشته ی استاد.
وسیله ای که به طور معمول دانشجو با آن سر کار گذاشته می شود.
تنها شاهد ماجرای سوخاری شدن دانشجو در شب امتحان.
قوت قلبی که عاقبت آفت قلب می شود.
مراقب: موجودی ستمکار که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد. نمایشگاه ضد حال .
موجودی که روی سینه اش نوشته شده: من مراقبم، شما چطور؟ یک نوع تله موش زنده.
روز امتحان: لحظه ای که در آن دانشجو می خواهد سر به تن عالم و آدم نباشد.
روزی که در آن نگاه ها عمیق می شوند.
روزی که در آن دوست و دشمن با هم و در کنار هم به قربانگاه می روند.
نمره: تبلور میزان دانش، مهارت و دو دره بازی دانشجو، بها نه ای همیشگی برای اعتراض!
سوال: یک نوع شعور سنج استاد و دانشجو.
کلمات نفرت انگیزی که به نوبت و تک تک مثل نیزه در چشم دانشجو فرو می روند و لحظه به لحظه او را به عمق نادانی اش واقف تر میکند. انواع مختلف آن از تشریحی سیانوری تا تستی گوگوری مگوری متغیر است.
استاد: منبع علم، مولد دانش، نیروگاه انسانیت، تبلور دانایی، کوه توانایی، مایه ی افتخار ما بابا تو دیگه کی هستی، خود صفا، دارنده انواع و اقسام شفاء ، ضد جفا ، یاری دهنده ضعفا

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

آرزوهايمان !!!!


آرزوهاي ما داشته هاي ديگران است !!

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

انسانها

انسانها به چهار دسته اند :
بخشنده - جوانمرد - بخیل - فرومایه

بخشنده آن است که بخورد و بخوراند
جوانمرد آن است که نخورد و بخوراند
بخیل آن است که بخورد و نخوراند
فرومایه آن است که نه بخورد و نه بخوراند

۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

جام جهاني فوتبال 2006


يادم نميره كه 4 سال پيش براي شاد كردنت و هيجان دادن به تو فوتبال جام جهاني نگاه ميكرديم و براي بازي ايران و مكزيك صورتهامون رو رنگ كرديم .... به يادم هست كه چقدر شادي ميكردي و خوشحال بودي .... يادم نميره با اينكه موهاي سرت ريخته بود اهميتي نميدادي و من و مامان رو دلداري ميدادي .... به يادم هست كه وقتي موهامو مثل تو كردم چقدر خوشحال شدي و گفتي " حالا دوتامون مثل هم هستيم !! "...چه روزگاري داشتيم بابايي ... در كمال خستگي و ناراحتيها در مورد بيماريت باز هم دلمون يه ذره شاد بود .... دخترم ... كيانا جونم ... دلم گرفته ... دلم تو رو ميخواد ... دلم خيلي خسته است ...

۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

خسته شدم


نمیدونم داره چه بلایی به سرم میاد ... خسته شدم ... یه زمانی حس میکردم که امروزم بهتر از دیروزم شده ... یه کم بعد دیدم امروزم با دیروزم یکی هست !!!! ... حالا دیگه اینجوری هم نیست ... حس میکنم امروزم از دیروزم بدتر شده ... نمیدونم چکار کنم ... از همه چیز خسته شدم ... ای کاش حداقل در جا میزدم اما میبینم که نه تنها متوقف نیستم بلکه به عقب دارم میرم ...............

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

شيطان


امروز ظهر شیطان را دیدم. نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت.
گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...
شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!
گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟
گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه، آشکارا انجام میدهند.
اینان را به شیطان چه نیاز است؟

۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

احترام


احترام گذاشتن خیلی خوبه و بازتابش به خودمون بر میگرده .. بگذریم که الان احترام بین مردم کم شده و هر کسی میخواد کار خودش رو راه بیاندازه بقول یکی از دوستان :هر وقت خواستید وارد اتاقی بشید اول در بزنید حتی اگر بدونید کسی داخل اتاق نیست ... باید به فضای اون اتاق هم احترام گذاشت ...

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

برای چی خودتون رو دست کم گرفتین ؟


برای چی خودتون رو دست کم گرفتین ؟ .... هر سال منتظر میشین که یک روز بخصوص برسه و مردهای بیچاره رو داغ کنین ... کادوی روز زن میخاین؟ ... کادوی روز مادر میخاین؟ ... کادوی روز مادر زن ؟ ... کادوی؟ .... ای بابا ....اینقدر خودتون رو دست کم نگیرین ... امان از دست این خانمها که انتظارات الکی دارن ... خب چرا فقط یک روز ؟ ... مگه روزای دیگه اشکالی داره .... چرا فقط این روز رو باید بهتون تبریک بگیم ؟ ... چرا در طول سال ناز و عشوه تون کم میشه ... مادر منتظر میمونه که این روز برسه .. همسر ... و ... میگن: من انتظاری ندارم .. یه شاخه گل بسه ... اما موقع عمل که میشه میپرسن خب برای اون یکی چی خریدی ... کادوی مادر با مادر زن یکی هست ؟ کدومش گرون تره ؟ ... کادوی همسر با مادر چطور ؟ ...
هر روزتون رو روز زن بدونید و این رو هم بدونید که با محبت خودتون عشق و علاقه ها بیشتر و بیشتر خواهد شد ... والا ما مردها هیچ دشمنی باهاتون نداریم ... خودتون رو دست کم نگیرین ... ما که همیشه و هر روز سمعاْ و اطاعتاْ بودیم ... پس روزتون رو منحصر به یک روز ندونین
خانمهای عزیز روزتون همیشه مبارک باشه هر روز و هر لحظه ...