۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

تاسوعا و عاشورا

عزيز دلم .. يادته با اينكه بايد ماسك ميزدي دوست داشتي تو تاسوعا و عاشورا به ديدن تعزيه بري ؟
كاش بودي و اين ايام رو با هم بوديم







كريسمس مبارك


سال جديد ميلادي را پيشاپيش به همه تبريك ميگم ....


۱۳۸۷ آذر ۲۶, سه‌شنبه

حسرت


در حسرت بوسيدن لب هاي خوشگلت هستم .. تا ابد !!!!!!

۱۳۸۷ آذر ۱۰, یکشنبه

پدر و كيانا


بي تو نفسي ني ام خوش و شاد


بي من تو خوشي و شادماني ؟


چون نيست مرا لب تو روزي


چه سود ز عمر و زندگاني ؟


با اين همه ، هم غم تو ما را


خوشتر ز هزار شادماني


از ياد لب تو عا شقان را


هر لحظه هزار كامراني


هر وصف كه در ضميرم آيد


چون در نگرم وراي آني


عاجز شدم از بيان وصفت


زيرا كه تو برتر از بياني


حال من ناتوان تو داني


گر بهتر از اين كني تواني


بي روي تو نيستم خوش و شاد


بي تو چه خوشي و شادماني ؟
بياد پدر بزرگوارم و دختر عزيزم


۱۳۸۷ آذر ۶, چهارشنبه

پاييز


پاييزه ........................



۱۳۸۷ آبان ۲۷, دوشنبه

كيانا



زندگي برامون سياه و سفيد شده بابايي


فقط تو بودي كه به زندگيمون رنگ ميبخشيدي




كاشكي بودي و منو تو بغلت ميگرفتي عزيزم

خيلي دلتنگتم بابايي .....خيلي

۱۳۸۷ آبان ۲۵, شنبه

پيوندتان مبارك

تو از بالا نگاهمون ميكردي


ميدونم كه تو پيشمون بودي بابايي




مينا و حسين عزيز
پيوندتان مبارك


پيوندتان مبارك




مطمئنم كه بودي و ديدي ....


مطمئنم كه خوشحال بودي و ميرقصيدي ....


مطمئنم كه ذوق ميكردي و شاد بودي ...


مطمئنم كه كنارمون بودي .....


مطمئنم كه از اينكه خاله مينا با عمو حسين ازدواج كرد خندان بودي ...


ما هم بوديم .....





تشنه براي سلامي دوباره


بعد از كلي وقت ... سلام

اين وبلاگ بالاخره منو ميكُشه .....

خيلي ميخوام كه آپ ديت كنم ولي نميشه ..

امروز با يك بدبختي تونستم ...

از همه ممنونم كه يادم ميكنين

اما ميتونين به آدرس ديگه ام مراجعه كنين چون اون راحت تر آپ ميشه

۱۳۸۷ آبان ۶, دوشنبه

كيانا و صدف

يادش بخير اون روزي رو كه صميمي ترين دوستت بعد از مدتها دوري به ديدنت اومد ...هميشه دل تنگيت واسه نديدن صدف بود حالا ديگه روحت پرواز ميكنه و هر جا دوست داري ميري .... شاد باشي عزيزم

۱۳۸۷ مهر ۳۰, سه‌شنبه

گياهان هوشمند




با ديدن اين تصوير خواهيد ديد كه ديگر گلدانها احتياجي به كمك شما براي يافتن نور آفتاب ندارند و در حقيقت خودشان روي پاي خودشان ايستادند .


اين گلدان به سيستم هوشمندي مجهز است كه بدنبال محيطي مناسب براي نور آفتاب ميگردد و گياهِ خود را تغيير مكان ميدهد .

۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

موسيقي ارواح


آيا زماني خواهد رسيد كه براي ديدن يك موسيقي زنده ، انساني را نبينيم .

يك شركت ژاپني با فرستادن تراك Track هاي موسيقي بصورت تفكيك شده بر روي 46 عدد بلندگو هاي جداگانه اينكار را كرده است و عملا سمفوني اي را خواهيد شنيد كه بر روي سن انساني وجود ندارد !!!!

مكان قرارگيري بلند گو ها ، تم ها ، فاصله بلند گو ها نسبت به يكديگر ، برقراري سيستم surround صوتي 64 كاناله و ....احساس خوشايندي به شنونده ميدهد .

۱۳۸۷ مهر ۲۸, یکشنبه

كيك عروسي













لطفا كيك عروسي يا جشن خود را انتخاب كنيد :


قابل توجه شيريني پز هاي عزيز كه نميتونند يك كيك از تو مجله اي كه خودشون در اختيارمون ميذارن درست كنن !!!





















اثرات حضور بانوان در ورزشگاه












بدون شرح

۱۳۸۷ مهر ۲۶, جمعه

كيانا


يادت مياد كه چقدر از كشيدن نقاشي خوشت مي اومد ؟
يادته ميگفتي كه ميخواي از همه چيز نقاشي بكشي ؟
يادت هست چقدر از كاريكاتور خوشت مياومد ؟
يادته كه با هم چقدر كارتون نگاه ميكرديم ؟
به ياد روزي كه توي رستوران دالاهو
كاريكاتورت رو كشيدن ، اونو ايجا ميذارم .

۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه

كيانا


آن وصل تو باز ، آرزو مي كندم


گفتن به تو راز ، آرزو مي كندم


خفتن به برت به ناز تا روز سپيد


شبهاي دراز آرزو مي كندم

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

تويي كه نميشناسمت


سلام به تويي كه نميشناسمت و تويي كه ميشناسمت .......................................

دنياي زيباييست كه ببيني كسي كه تا به حال نديده ايش ، باهات حرف بزنه و....... در مورد من ، منو دلداري بده ....

از لاله خانم ، عسل خانم ، آقا محمد رضا ، مينا جون و فريبرز گلم سپاسگزاري فراوان ميكنم كه اين حقير را با كامنت هاي زيباشون از اين ور و اون ور دنيا ، شاد كرديد و شرمنده لطف و محبتتون نموديد .

۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

پاييز


پاييز برام خيلي حرف ها داره ...

فصل برگهاي خزان .....

فصل رنگهاي قشنگ .....

فصل عاشق شدن ... ..

اما براي من ؟ ....

همه اينها بعلاوه ....

نامزدي، عقد ، ازدواج .....

و از همه مهمتر تولد و فوت كيانا هست

كه هر دو در اين فصل هستند

نميدونم به اين فصل چطور نگاه كنم

باهاش شاد باشم يا غمگين ....

به خودم خيلي فشار ميارم كه وقايع شادم را پر رنگ تر كنم

اما چه كنم كه آن واقعه دردناك جلومو ميگيره ....

قدر داني


امروز يهو اومدم و Blogger

رو باز كردم و ديدم باز شد

حالا از هول حليم افتادم تو ديگ ...

نميدونم چي بگم و از كجا بگم ....

فقط از همين جا بگم كه

از تمام عزيزاني كه اينجا ميان و ميرن ،

كامنت ميذارن و نميذارن

تشكر ميكنم و

از دور دست همه رو ميبوسم .

۱۳۸۷ مهر ۱۷, چهارشنبه

نقض قانون


نميدونم چرا ما ايروني ها هميشه ساز مخالف ميزنيم هر قانوني باشه ميخواهيم نقضش كنيم ... تا كي اين راه ادامه داره ؟اصلا انگار كه مرض داريم ...

۱۳۸۷ مهر ۱۶, سه‌شنبه

SMS بازي


نوشتن SMS در هنگام رانندگي از خوردن الكل و مست بودن در حين رانندگي خطرناك تره ... ما گفتيم .. اما نرين الكل بخورين و بگين اين ضررش كمتره ها ... !!!!

دوباره سلام


نميدونم چي شد كه وبلاگ باز شد و تونستم پيغام بذارم اما تو اينمدت بيكار نبودم و يه وبلاگ ديگه تو بلاگفا ساختم اما تا جايي كه امكانش باشه اينجا و اونجا رو با هم دارم

شاد و خرم باشيد

۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه

11 مهر


هيچ وقت فكر نميكردم كه از يك تاريخ اين قدر بدم بياد ، يازدهم مهر سالروز از دست دادن تو هست .. تويي كه هنوز مزه شيرين بوسه هات روي لبانم هست، تويي كه حالا ديگه لذت در آغوش گرفتنت برايم شده حسرت .

به همين راحتي 1 سال گذشت .......... البته راحت كه نبود.... روزها و دقيقه ها و ثانيه ها پشت سر هم ميگذرند و هر لحظه برايم قرن ها ميگذره تمام روز چشم براه توام و بهت زده از اينكه اين چه اتقاقي بود كه بر سرمان آمد و شبها هم اگر خوابمون ببره چشم براه ديدنت در خواب ، كه خدا اين رو هم ازمون دريغ كرده و بجز 1 بار كه اومدي و بوسيدمت ديگه خبري ازت نشد .

نميدونم براي اين سالروز بايد چكار كنيم فقط اين رو ميدونم كه نمي خواهيم مثل مهموني باشه و خرما و شربت و چاي به مردم بديم .. ميخوايم كه بياييم پيشت و بغضمونو بتركونيم .. بياييم و در حسرت نداشتنت زار بزنيم .. بياييم و نظاره گر اسمت كه روي دل سنگ نوشته شده باشيم ....

نميدونم هزينه هاي اين مراسمي رو كه به بنگاههاي خيريه و افراد بي بضاعت ميديم روحت رو شاد ميكنه يا نه ....اميدوارم كه اگه ما رو تو غم فرو بردي حداقل تو شاد باشي عزيزم ....

آره..... پنجشنبه .....زماني كه همه در غرق شادي تعطيلات عيد فطر هستند .....مياييم پيشت بابايي ...

كيانا


به سراغ من اگر مي آييد


نرم و آهسته بياييد


مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من

كيانا


تا كي از ما يار ما پنهان بود ؟


چشم ما تا كي چنين گريان بود ؟


تا كي از وصلش نصيب بخت ما


محنت و درد دل و هجران بود ؟


اين چنين كز يار دور افتاده ام


گر بگريد ديده ، جاي آن بود ؟


چون دل ما خون شد از هجران او


چشم ما شايد كه خون افشان بود

۱۳۸۷ مهر ۷, یکشنبه

كيانا


با درد تـو درد در نيــايد
با سوز تو ساز در نگنجد


با داغ غمت درون سينه
جز سوز وگداز در نگنجد

كيانا


نميدونين كه چقدر كيانا از آهنگ هاي كامران و هومن خوشش مي اومد ، توي اون سن كم ، حسابي طرفدارشون بود و با دوست صميميش " صدف " تصميم نهاييشونو گرفتند و يه روز به من گفت : من ميخوام با كامران عروسي كنم و صدف هم با هومن !!! واسم اونقدر جالب بود كه اين كوچولوها اصلا توجهي به فاصله سني شون با ايندو خواننده عزيز نداشتند چون واقعا دوستشون داشتند .

افسوس و صد افسوس كه كياناي عزيزم از پيشمون رفت و حتي كامران و هومن هم ندونستند كه كوچولوهايي تو اين سن هم آرزوي ازدواج با اونا رو داشتند .

كيانا


مرا جز عشق تو جاني نمي بينم نمي بينم


دلـم را جـز تو جانــاني نمي بينم نمي بينم

۱۳۸۷ مهر ۵, جمعه

كيانا




ز دو ديده خون فشانم ز غمت شب جدائي

۱۳۸۷ مهر ۲, سه‌شنبه

مهر


اولين روز مدرسه

به همه كساني كه

مدرسه رو

دوست دارند

( مثل كيانا جونم

كه نتونست كلاس

دومش رو

شروع كنه )

مبارك باشه .

۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه

كيانا


می‌خواهمت چنان‌که شب خسته خواب را


می‌جويمت چنـــــان‌کـــه لب تشــنه آب را

۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

روزهاي سخت


اين روز ها مصادف با روزهايي هست كه سال پيش تو در بيمارستان بودي و همه تلاش ميكرديم كه بموني .. بموني و با ما باشي . واسه من و مامانت خيلي سخت ميگذره ... خيلي ... نميدونم چطور بهت بگم كه دلمون واسه يك لحظه ديدنت هلاكه ....

۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه

رنگها


يادته يه روز ازت پرسيدم چه رنگي رو دوست داري ؟ .... جوابي كه بهم دادي خيلي عجيب بود ... آره .. گفتي "همه رنگها رو دوست دارم " اما من اصرار كردم كدومشونو بيشتر دوست داري و تو بازم گفتي " همه رنگها رو .. " بازم خواستم بهت كلك بزنم و گفتم اگه چند تا پيراهن خوشگل باشن كه مثل هم باشن و فقط رنگهاشون فرق كنه كدومشونو بر ميداري ؟ و تو گفتي " همشونو بر ميدارم ..."

آره عزيزم تو خيلي فهميده تر از اين بودي كه من بخوام گولت بزنم و چقدر با احساس بودي كه همه رنگها رو قشنگ ميديدي حتي سياه !

۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

كيانا


هر جا كه هستيم با اينكه همه هستند احساس تنهايي ميكنيم . خلوت زندگيمون با هيچ چيزي جز تو پر نميشه ، كياناي عزيزم

۱۳۸۷ شهریور ۲۵, دوشنبه

كيانا


عزيز دل بابا .....

كيانا جونم .....

جات خيلي خاليه ....

كاشكي كنارم بودي...

هيچ جا بدون تو صفا نداره

۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه

كيانا


هميشه به يادتم كيانا جون ... همه ميگن زمان كه بگذره فراموش ميكنيد اما بايد بگم واسه ما اين طوري نيست ... هر روز و هر ثانيه كه ميگذره نبودنت رو بيشتر احساس ميكنيم ... خنده هات ... گريه هات ... دلداري هات ... راه رفتنت ... دويدنت ...

غذا خوردنت و نخوردنت ... بازي كردنت ... آره عزيزم لحظه اي تو زندگيمون نيست كه تو رو بخاطر نداشته باشيم ... دوست داريم هميشه و همه جا ... دلمون خيلي واست تنگ شده ..................................................................