۱۳۸۷ اسفند ۱۳, سه‌شنبه

ماهرويا



ماهرويا ، رخ ز من پنهان مكن

چشم من از هجر خود گريان مكن

ز آرزوي روي خود زارم مدار

از فراق خود مرا بي جان مكن

بي كسي را بي دل و بي جان مدار

مفلسي را بي سر و سامان مكن

هر چه آن كس در جهان با كس نكرد

با من بيچاره هر دم آن مكن
با عراقي ِ غريب خسته دل
هر چه از جور و جفا بتوان مكن

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام امیدوارم که خداوند صبر حضرت ایوب را به شما عنایت کند و خوشحال میشم من بنده حقیر را در شادی و غمهایت شریک بکنی ممنون شما مادر صالح