۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

شادي ِ اونها

میخواستم یه جورهایی برای خودم زندگی کنم و کاری به خواسته های اطرافیانم نداشته باشم و حداقل اولویت را به نیازهای خودم بدم ... روزی که حس میکنم میخواد به عمرم یک سال اضافه بشه برام مثل روز مرگم هست ...آخه چطور میشه که من باشم و کیانای نازنینم نباشه ... این رو بارها به اطرافیام گفتم ... اما نمیدونم چرا عده ای دوست دارن خواسته خودشون رو تحمیل کنند ... شاید فکر میکنن که دارن برام شادی ایجاد میکنن اما کاملاْ برعکسه ... برام خیلی خیلی سخت و تحمل ناپذیر هست ... اما باید مثل همیشه به خواسته های اونا عمل کنم ... عیبی نداره بذار اونا خوشحال باشن ... حتی اگه خوشحالیشون باعث غم بیشتر برام باشه ......

هیچ نظری موجود نیست: