۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

2882 روز

چه لذت بخش بود آن ۲۸۸۲روز ... آی چه حالی میداد در آغوش گرفتنت ...چه زیبا بود وقتی خودت میبوسیدیم ... چه خوب بود این سالهای آخر که با زبان خودت با من حرف میزدی ... و با اون کلام شیرینت روز پدر رو به یادم می آوردی ...... شاید هیچ پدری روز های پدر بودنش رو نشماره ....اما من این روزها و لحظه های شیرین رو هیچگاه فراموش نخواهم کرد و لذت پدر بودن را همیشه بیاد خواهم داشت ... ممکنه من بیشتر از این لیاقت پدر بودنت را نداشتم ... اما تو به حق برایم فرزندی کردی... دختری ناز ... گل .... شایسته .... و با کمال ...
کیانای مهربونم ... داشتنت چقدر ارزشمند بود و نداشتنت چقدر سخته ..... چه سخته که طعم شیرین پدر بودنت را چشیده باشم و افسوس .... حالا تو رو ندارم که بری قایم بشی و یکدفعه بپری جلوم و دست های کوچولوت رو دور گردنم حلقه کنی و با یه ماچ محکم .... بهم روز پدر رو تبریک بگی ...............
روز پدر رو به تمام پدرها شادباش میگم .....امیدوارم همه پدرها قدر پدر بودنشون رو بدونند .

۱ نظر:

Unknown گفت...

دوست دارم عزيز دلم .....
کسی که 1 بار طمع شيرين بابا بودن و چشيده باشه واسه هميشه بابا ميمونه ....


روزت مبارک بابا جـــونم
(کيانا و رويا)