۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

ثروت کوروش کبیر پادشاه هخامنشی

زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟ گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.کورش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست.اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم . زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد.

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

فقط تو

کیـــــــــــــــــــــــــــــــــانا دختر عزیزم
این روزها خیلی خیلی دل تنگت هستم ... شاید هم بخاطر اینکه بیشتر جات رو پیشمون خالی میبینم ... نتونستم بیام پیشت ... اما همش توی دلم هستی و برای دیدنت دلم غش میره ... منو ببخش بابایی که نیومدم بهت سر بزنم ... خودت که میدونی ... آره تو واقعاْ دختر فهمیده ای هستی و بابایی رو درک میکنی ... هر جا و هر زمان به یادت هستم ... حس میکنم وقتی همه منو میبینن خودشونو به کوچه علی چپ میزنن و از همه چیز میگن غیر از تو ... شاید فکر میکنن با این حرفا من و مامانی رو ناراحت میکنن ... آره خب ممکنه حق با اونا باشه اما برای من همه چیزم و همه کسم تویی و بس.

۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه

دایی اومد

بعد از ۱۱ سال دایی نادر اومد ... موقعی که رفت ... تو تازه بدنیا اومده بودی و حالا که اومده جات خیلی خالیه ... خیلی دوست داشتم تو هم بودی و مثل بقیه می پریدی تو بغل دایی و اون هم بهت میگفت : وای ماشاالله چقدر بزرگ شدی دایی جون ... حس عجیبی داشتم بابایی از طرفی خوشحال از اینکه همه خوشحالند و از طرف دیگه اینکه تو نبودی خیلی ناراحتم میکرد.... شاید هم بودی و ما رو تماشا میکردی ؟ ... همیشه و همه جا جات پیشمون خالیه کیانا جونم ...

۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

تو نیکی می کن و در دجله انداز .....

می گفت : برای هیچ کاری نباید منتظر پاداش بود ... اگه کاری میکنیم نباید انتظار داشته باشیم که کسی هم برامون کاری انجام بده ... در عالم عشق برای رسیدن به معبود باید خودت رو فدا کنی بدون هیچ توقعی از او ...
تا زمانی که میگوییم : "تو نیکی می کن و در دجله انداز" مشکلی نیست اما وقتی "که" اومد شرط و شروط پیش میاد ..." که ایزد در بیابانت دهد باز "
نباید برای بدست آوردن ِ چیزی نیکی کنیم و برای دیگران خودمون رو وقف کنیم ... بهتر است این بیت اینجوری گفته بشه :
" تو نیکی می کن و در دجله انداز .... باز هم .... تو نیکی می کن و در دجله انداز ......"
ما باید کار خودمون رو انجام بدیم و برای رسیدن به معبودمان ... برای رسیدن به عشقمان بدون هیچ چشم داشتی بسویش برویم ... نکند نماز خواندنمان ... روزه گرفتنمان ... محبت کردنمان ...نیکی کردن ها ... خیریه دادن ها ... دست ایتام را گرفتن ها ... به فقرا کمک کردن ها ... و ... و ... رنگ و بویی بگیره که از خدایمان انتظار جبرانش را داشته باشیم.

۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

دوست یا دشمن

منوچهر احترامي داستان نويس كودكان و نوجوانان بود كه در اسفند 87 ديده از جهان فروبست
متن زير داستان كوتاهي از اوست
-------------------------------------------------------------------------------------------
مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند
قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند
لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها
قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند
عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند
مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند
حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند
تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است
اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان

۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

به مسائل ساده نگاه کنیم

در يك شركت بزرگ كه توليد وسايل آرايشي را برعهده داشت ، يك مورد تحقيقاتي به ياد ماندني اتفاق افتاد :
شكايتي از سوي يكي مشتريان به كمپاني رسيد . او اظهار داشته بود كه هنگام خريد يك بسته صابون متوجه شده بود كه آن قوطي خالي است .
بلافاصله با تاكيد و پيگيريهاي مديريت ارشد كارخانه اين مشكل بررسي ، و دستور صادر شد كه خط بسته بندي اصلاح گردد و قسمت فني و مهندسي نيز تدابير لازمه را جهت پيشگيري از تكرار چنين مسئله اي اتخاذ نمايد . مهندسين نيز دست به كار شده و راه حل پيشنهادي خود را چنين ارائه دادند :پايش ( مونيتورينگ ) خط بسته بندي با اشعه ايكس :بزودي سيستم مذكور خريداري شده و با تلاش شبانه روزي گروه مهندسين ،‌ دستگاه توليد اشعه ايكس و مانيتورهائي با رزوليشن بالا نصب شده و خط مذبور تجهيز گرديد . سپس دو نفر اپراتور نيز جهت كنترل دائمي پشت آن دستگاهها به كار گمارده شدند تا از عبور احتمالي قوطيهاي خالي جلوگيري نمايند .
نكته جالب توجه در اين بود كه درست همزمان با اين ماجرا ، مشكلي مشابه نيز در يكي از كارگاههاي كوچك توليدي پيش آمده بود اما آنجا يك كارمند معمولي و غير متخصص آنرا به شيوه اي بسيار ساده تر و كم خرجتر حل كرد :
تعبيه يك دستگاه پنكه در مسير خط بسته بندي